مـــرگ....!

آمار مطالب

کل مطالب : 23
کل نظرات : 10

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 6
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید سال : 57
بازدید کلی : 4161

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خورشید خانوم و آدرس khorshidkhanom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 4161
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1





کد کج شدن تصاوير

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سـایه
تاریخ : پنج شنبه 16 مرداد 1393
نظرات

اگر به تاریخ نامه هایی که برایت نوشته ام نگاه کنی
درمیبابی که سالهاست من مرده ام...
سرم را می چسبانم به پنجره.
این یعنی خیلی ناراحتم.
خوب می دانم که انسانها وقتی خیلی غمگین میشوند
به خواب پناه می برند.....
و لابد وقتی بینهایت غمگین می شوند به مرگ نیاز دارند!
و وقتی از مردن عاجزند به یاد آن بسنده می کنند!
من هم به مرگ نیازمندم و از مردن عاجز!
و اما مرگ مهمان ناخوانده ای است...
همیشه به سراغ کسی می رود که از او گریزان است!
.....
شبهای بیشماری به آسمان زل میزنم
و سعی می کنم بمیرم!
و نمی میرم!
متاسفانه از زنده ها هم زنده ترم!
کلاً مرگ ضد حال زدن را دوست دارد!
شاید باور نکنی این روزها فکر مردن برایم شده یک قرص آرامش بخش!!!
......
مدتی ست مرگ را در نزدیکی خودم حس میکنم
او را به خانه ام دعوت میکنم
در را باز می کنم... بدون هیچ تعارفی بداخل می آید
برایش یک چای لیوانی میریزم
چای را تا ته سر می کشد.... مرا برانداز می کند
و بدون خداحافظی میرود...
این یعنی هنوز وقتش نرسیده!!!!!
نمی دانم باز باید منتظرش بمانم
یا خودم را بزنم به بی خیالی....
تا هر وقت که عشقش کشید بیاید!!!!
.....
اینروزها تصمیم گرفتم خودم بمیرم....
بدون کمک هیچ کسی...حتی عزراییل
به عزراییل هم سور دادن برای خودش عالمی دارد به خدا!!
اکنون می خواهم باب یک نظریه جدید را باز کنم
یک نظریه نچندان خوشایند!!!
به نظر من کسی که گفته خودکشی نشانه ضعف است،
احتمالا چندان اهل اندیشه نبوده
مرگ هم مثل ازدواج انواع دارد:
گاهی از روی ناچاری و نادانی و ناتوانی به آن تن می دهی
و گاهی با چشمان کاملا باز انتخابش می کنی!!
در یک روز زیبا وقتی احساس می کنی
کاری برای انجام دادن نداری.....
در نهایت آمادگی و سرخوشی..
دوش می گیری.. مقابل آینه می نشینی
خودت را به بهترین وجه می آرایی
یک لبخند تحویل خودت می دهی.....
از بین انواع مردنها...
یکی را انتخاب می کنی....
و بدون اینکه با کسی تماس بگیری
یا به زندگی نیم نگاهی بکنی
با چشمانی کاملا باز!!!
سرخوش و قدم زنان از زندگی بیرون خواهی رفت!!!
بهمین سادگی...
باور کن،این شکل مردن، بهتر از مردن در شرایط ناخوشایند و غافلگیرانه است!
بهتر از مردن بر اثر سرطان یا در سانحه رانندگی است
بهتر از این است که وقتی دو دستی به زندگی چسبیده ای
و به هیچ قیمیت حاضر نیستی از دستش بدهی
و مشغولش هستی با مرگ مواجه شوی.....
این شکل مردن بهتر از مرگ در اثر پیری و آتش سوزی است!
البته.....
تمام این مسایل در یک صورت ممکن است آنهم اینکه
خدا، سرنوشت یا تقدیر....
زود تر از تو ترتیبت را ندهد!!!
......
دلم می خواهد به قصدِ فرار از قصه ی این فیلم لعنتیِ،
همان فیلمِ کهنه ای که نقشِ اصلیش بدوشِ من است،
یکی باشد که پیدا شود و دلش بسوزد برایم
و این فیلم را بگذاردش رویِ دور تند، که بگذرد زود،
تمام شود زود، بس که خسته می شوم،
خسته می شوم از این تلاش هایِ بی نتیجه
میدانی اگر نبود این تلخی ها، این فاصله ها، این رفتن ها و آمدن های کسل کننده
و این مرگ هایِ لحظه ای و تدریجیِ هر چند کوتاه،
قطعا” این زندگی فیلمِ خوبی در نمی آمد از اّب.
اما من خوب میدانم آنقدر فیلم من کسل کننده است
که بیننده در همان 5 دقیقه اول پشیمان می شود از دیدنش.
فیلمی که هیچ محتوای خاصی ندارد
و حتی هیچ دغدغه ی شگفت انگیزی
هیچ دوست داشتنی شیرینی وجود ندارد
همه قابها سر و ته
و خنده ها بی روح و تکراری ست.
....



تعداد بازدید از این مطلب: 134
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

[Comment_Gavator]
DUYĞU در تاریخ : 1393/6/14/5 - - گفته است :
[Comment_Content]


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








حرفهایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم. و حرفهایی است برای نگفتن حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند. و سرمایه ماورائی هر کس به حرفهایی است که برای نگفتن دارد. حرفهایی که پاره های بودن آدمی اند. و بیان نمی شوند مگر آنکه مخاطب واقعی خویش را بیابند.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود