شاید به نظرتون احمقانه بیاید...ولی اینروزها دلم عجیب هوای کودکیمو داره. دلم می خواد دوباره بچه بشم. دلم نمی خواد قاطیه سیاست بازیه بزرگترها بشم. دلم میخواد بی مبالات باشم تو حرف زدن، خندین، لباس پوشیدن، راه رفتن... دلم می خواد تشنگیم رو فقط با یه لیوان آب رفع کنم نه اینکه به خاطر “کلاس” رانیه تلخی رو بخورم که بهم تعارف شده و از سر متانت نگم که از مزش متنفرم. دلم می خواد وقتی میرم کنار آب کفشهای صندل دوست داشتنیم رو بکَنم و بدوم سمت آب و سرمای اونو با تمام وجود حس کنم؛ نه اینکه کنار آب بشینم و نگران این باشم که کسی منو نبینه، که درست نشسته باشم، که جام اَمنه آیا؟... دوست دارم روی چمنها غلت بخورم، گلها رو با تمام وجود بو بکشم، به شاخه ی درختا آویزون بشم، دستامو باز کنمو بدوم و هوا رو بغل کنم... دلم می خواد وقتی با کسی دوست شدم فقط به خاطر خنده هاش و حالت قشنگ نگاهش دوسش داشته باشم، به خاطر اینکه با هم قشنگ بازی می کنیم نه اینکه بدونم چه موقعیتی تو جامعه داره یا تحصیلاتش چیه یا نه اصلاً وضع حساب بانکیش چطوره!!! یا اینکه میتونم بازیش بدم تا بهتر ازش استفاده کنم. دوست دارم هر وقت دلم می خواد از ته دل بخندم یا بلند بلند گریه کنم. دوست دارم هر وقت دلم خواست و با هر کس که دوسش دارم حرف بزنم و از هر کسی بدم می یاد راحت بهش بگم؛ نه اینکه به خاطر اینکه ممکنه بعداً به دردم بخوره باهاش یه جوری کنار بیام. دوست دارم غذای مورد علاقمو با ولع بخورم نه اینکه بخاطر جمع مجبور باشم آروم آروم و شسته رفته غذا بخورم دلم میخواد وقتی کتاب میخونم رو شکم بخوابم و پاهامو بندازم بالا نه اینکه پشت میز بشینمو کتاب بخونم بعدشم از کمر درد خسته بشم. دوست دارم وقتی از خیابون رد میشم سرمو بچسبونم به شیشه مغازه ها نه اینکه مجبور باشم از دور ویترینارو نگاه کنم دلم می خواد هر وقت که دوست داشتم آواز بخونم بلند بلند نه اینکه مجبور باشم تو تنهایی خودم اونم آروم اواز بخونم که نکنه یه وقت کسی صدامو بشنوه دلم می خواد......... خلاصه دوست دارم برگردم به کودکی
تعداد بازدید از این مطلب: 140
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
[Comment_Gavator]
mehdi در تاریخ : 1393/6/20/khorshidkhanom - - گفته است :
حرفهایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم. و حرفهایی است برای نگفتن حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند. و سرمایه ماورائی هر کس به حرفهایی است که برای نگفتن دارد. حرفهایی که پاره های بودن آدمی اند. و بیان نمی شوند مگر آنکه مخاطب واقعی خویش را بیابند.